جواد رنجکش، در سال ۱۲۹۶ خورشیدی در میانده صومعه سرا چشم به جهان گشود. او که خرده مالکی با هشتاد هکتار شالیزار بود، با عبور از نظام ارباب-رعیتی و تقسیم اراضی در سال ۱۳۴۳، به کشاورزی بر زمینهای باقیمانده اش ادامه داد. اما سرشتش با عنوان “ارباب” سازگار نبود. می گویند که روزی، به هنگام تقسیم برنج، اشکهای رعیتی را دید که از بی عدالتی میگریست. جواد، بیدرنگ، سهم خود را میان رعیت تقسیم کرد و با پسرانش، به خانه بازگشت. در برابر پرسش همسر، تنها گفت: “خدا بزرگ است.” این نیک نفسی، سالها بعد نیز تکرار شد؛ آنگاه که بخش بزرگی از زمینش را برای احداث جاده ای برای مردم بخشید. حتی در غروبی دیگر، در چایخانه ای محلی، گاوی از گاوانش را به رعیتی که از درمان همسرش درمانده بود، بخشید. او در سال ۱۳۶۵ چشم از جهان فروبست.
فرزندش، ناصر، در سال ۱۳۳۳ متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در میانده به پایان برد و برای یافتن روزی، رهسپار تهران شد. کار خود را در هتل مونتانای درکه آغاز کرد، جایی که شستن دیگهای بزرگ، نخستین پله ترقی او شد. مدیرعامل هتل، که شاهد کوشش این نوجوان بود، به او دل بست و هنگام انتقال به هتل کومودور، ناصر را نیز با خود برد. ناصر سپس به هتل تهرانپلاس و پس از آن به هتل هایت (آزادی کنونی) رفت و در سال ۱۳۵۴، با ازدواجی که ثمرهٔ آن پنج فرزند و هشت نوه شد، پایهٔ خانواده را استوار کرد. در سال ۱۳۶۰، به زادگاهش، رشت، بازگشت.
در رشت، نخست در داروسازی سبحان به عنوان اپراتور مشغول شد و همزمان، مدیریت شرکت حمل ونقل غرب گیلان را بر عهده گرفت. روح ناآرام و پرانرژی او به همین بسنده نکرد؛ او یک الکتریکی در پیرسرا گشود و نانوایی “بوی گندم” را در جنب مسجد امیرالمومنین، به صورت ۲۴ ساعته راه اندازی کرد. اما در سال ۱۳۷۲، از داروسازی سبحان خود را بازخرید کرد و الکتریکی را فروخت و پنج سال بعد، از حمل ونقل نیز کناره گرفت تا تمام توان خود را بر نانوایی متمرکز کند. در سال ۱۳۸۱، “بوی گندم” را از نان سنتی به نان حجیم و نیمه حجیم تغییر داد و در سال ۱۳۸۸، یکی از بنیانگذاران اتحادیه نان حجیم و نیمه حجیم رشت شد.
او دفتری شخصی در خیابان لاکانی رشت را، بدون دریافت کرایه، در اختیار اتحادیه گذاشت. امروز بخشی از همین ساختمان، میزبان مؤسسهٔ خیریهٔ فاطمیون برای سرپرستی از ۵۰۰ کودک یتیم است و قرار است طبقه ای نیز به خوابگاه دانشجویی اختصاص یابد. نذورات او در تاسوعا و عاشورا در میانده، به بیش از ۵۰۰۰ نفر میرسد و در ماه رمضان گذشته، با پرداخت دیه، ۲۱ زندانی جرائم غیرعمد را آزاد کرد.
پروژهٔ نانوایی در مسکن مهر رشت در سال ۱۳۹۱ آغاز شد و استقبال مردم، به تأسیس “هایپر مهر گیلان” در سال ۱۳۹۴ انجامید؛ مجموعه ای که امروز برای بیش از ۱۰۰ نفر اشتغالزایی کرده است. فرزندانش نیز راه او را ادامه داده اند و در زمینه های مختلف فروشگاهی و نانوایی فعال هستند.
اما خاطرهٔ روزهای هتلداری در تهران، هرگز از ذهن ناصر رنجکش پاک نشد. او در مسکن مهر، زمینی به مساحت ۴۵۰۰ متر مربع خریداری کرده و پروانهٔ ساخت هتلی با زیربنای ۱۵۵۰۰ متر مربع را اخذ کرده است؛ هتلی با ۸۱ اتاق، سه تالار، رستوران، فروشگاه و لابی ۳۲۰۰ متری، باشگاه، استخر و آمفی تئاتر. با نگاهی که نشانی از شتاب برای جبران زمان ازدست رفته دارد، میگوید: “دیر شده. امیدوارم تا پایان امسال استارت ساختش را بزنم.”
ناصر رنجکش، که در جوانی بوکس و والیبال بازی میکرد، اهل مطالعه است، فیلمهای کره ای و ژاپنی را میپسندد، به موسیقی علاقه دارد و عاشق غذاهای محلی است. او خود را نخستین کسی میداند که در رشت نان بربری بدون جوش شیرین پخت و معتقد است باید نان آزاد شود و یارانه به جای نانوا، به مردم داده شود. پروفسور برزیگر، پزشک نام آور قلب در رشت، نیز از خویشاوندان نزدیک اوست.
زندگی ناصر رنجکش، تابلویی است از کوشش بیوقف مردی که از دیگشویی آغاز کرد و به بنیانگذاری امپراتوری از خدمت و کارآفرینی رسید، در حالی که میراث پدرش – بخشش و مردم داری – را همچون چراغی برای خود نگاه داشته است.
علی احمدی سراوانی

