بازار فرش، موکت، کاغذدیواری و پارکت در رشت، نمادی از تلفیق سنّت و مدرنیته است که تحولات اقتصادی، فرهنگی و معماری این شهر را طی دهههای مختلف نشان میدهد.
در دوره قاجار، با گسترش راههای تجاری و ارتباط رشت با مراکز اقتصادی، فرشبافی به یکی از صنایع مهم منطقه تبدیل شد.
طرحهای منحصر به فرد گیلانی (مانند نقوش گیاهی، حیوانات محلی و رنگهای طبیعی) باعث شد فرش رشت جایگاه خوبی پیدا کند.
امروزه، اگرچه تولید فرش دستباف کاهش یافته، اما برخی کارگاهها همچنان به حفظ این هنر سنتی مشغولند.
با صنعتی شدن و تغییر سبک زندگی در دهههای اخیر، موکت به دلیل قیمت مناسب، تنوع طرح و سهولت نگهداری، جایگاه ویژهای در بازار رشت پیدا کرد.
نمایشگاههای تخصصی موکت در رشت، هم محصولات داخلی و هم وارداتی را عرضه میکنند و پاسخگوی سلیقههای مختلف هستند.
رشد ساختوساز و تمایل به دکوراسیون مدرن، تقاضا برای کاغذدیواری و پارکت را در رشت افزایش داد.
نمایندگیهای برندهای معتبر در رشت فعال شدهاند و محصولاتی با ویژگیهای مقاوم در برابر رطوبت گیلان و طرحهای مدرن و سهبعدی عرضه میکنند.
کاغذدیواریهای با طرح چوب و سنگ برای فضاهای لوکس و پارکتهای هایگلاس یا مات در طراحی داخلی رشت طرفداران زیادی دارند.
اردلان صابر معاش رییس سابق اتحادیه فرش و موکت و تزیینات ساختمانی شهرستان رشت
معتقداست که بازار رشت امروز همزمان هم نیاز به محصولات سنتی (مانند فرش) و هم کالاهای مدرن (مانند موکت، کاغذدیواری و پارکت) را پوشش میدهد.
وی می گوید: این تحول، نشاندهنده تغییر سلیقه مصرفکنندگان و تطابق با سبکهای جدید زندگی است.
صابر معاش در سال ۱۳۴۲ در خانوادهای فرهنگی در شهر رشت متولد شد. کودکی او با چالشهای مالی و فقدان پدر همراه بود، اما همین سختیها روحیه مقاومت و مسئولیتپذیری را در او پرورش داد. خاطرهای که از تلاش برای ثبتنام در اردوی پیشاهنگی مدرسه به یاد دارد، گواهی بر این دوران است؛ زمانی که ناآگاه از مشکلات مالی خانواده، با اصرار برای دریافت ۲۰۰ ریال، تنبیهی دریافت کرد که پس از گذشت پنج دهه، هنوز در خاطرش زنده است.
پس از پایان تحصیلات، بهدلیل کفالت مادر از خدمت سربازی معاف شد و در سال ۱۳۶۰، با پیوستن به مغازه فرش و موکت برادرش در خیابان تختی رشت، نخستین گامهای خود را در دنیای تجارت برداشت. با پشتکار و تلاش، بهزودی توانست مغازهای مستقل برای خود تهیه کند و زندگی مشترک خود را نیز آغاز نماید.
اردلان صابر معاش در طول سالهای فعالیت خود، دوران طلایی رونق و همچنین رکودهای سخت بازار را تجربه کرد. بااینحال، هرگز اجازه نداد مشکلات مالی، او را از مسیر درست و اخلاقی منحرف کنند. حتی در مقام بازرس و عضو هیئت مدیره شرکت تعاونی فرش و موکت گیلان در سالهای پایانی جنگ تحمیلی، باوجود فرصتهای مالی فراوان، همواره بر حفظ شرافت، احترام به مشتریان و رعایت اصول انسانی پای فشرد.
در دوران رکود اقتصادی، با بهکارگیری خلاقیت و استفاده از فناوریهای نوین مانند دستگاههای پیشرفته شستشوی موکت، نهتنها کسبوکار خود را حفظ کرد، بلکه الگویی برای دیگر فعالان بازار شد.
با مشاهده موانع اداری و نارساییها در صدور پروانههای کسب، عزم خود را برای ایجاد تحول در اتحادیه فرش و موکت رشت جزم کرد. پس از چند دوره عضویت در هیئت رئیسه، بهمدت چهار دوره متوالی به ریاست این اتحادیه انتخاب شد و تا زمانی که قوانین قدیم مجلس مانع ادامه فعالیتش شد، با تلاش بیوقفه در جهت رفع مشکلات اصناف گام برداشت.
زندگی اردلان صابر معاش سرشار از درسهایی درباره پایبندی به اخلاق و توکل بر لطف الهی است. خاطره تلخ برخورد تحقیرآمیز کارمند بانک هنگام درخواست وام، و سپس رسیدن به راهحلی غیرمنتظره برای تأمین جهیزیه دخترش، نمونهای از این باور عمیق اوست که میگوید: «راه درست و انسانی همیشه به نتیجه نیک میرسد، حتی اگر در کوتاهمدت با ناملایمات روبهرو شویم.»
اردلان صابر معاش ثابت کرد موفقیت واقعی در پایبندی به اصول اخلاقی و انسانی است. زندگی او نشان میدهد که صداقت و انسانیت، در نهایت پیروز میدان زندگی هستند.
علی احمدی سراوانی
گفتگویی خارج از چارچوب های رایج در مصاحبه ها را با وی انجام دادم که می خوانید:
-در چه سالی ازدواج کردید ؟
*1363
چند فرزند دارید؟
* 1 دختر
-لذت بخش ترین حس دنیا؟
* درآغوش گرفتن نوه
-بهترین و بدترین چیز در دنیا؟
* بهترین : آرامش خاطر و وجدان راحت – بدترین : ظلم به انسانی که دستش به جایی بند نیست
-بزرگترین ترس شما در زندگی؟
* خبر بد و مرگ
-بهترین تعریفی که از خود شنیده اید؟
* آدم خدمتگزاری هست
-آخرین کتابی که خوانده اید چه بود؟
* بیشتر کتاب های تاریخی می خوانم
-چه فیلمی را برای دیدن پیشنهاد می کنید؟
* اهل فیلم نیستم
-بهترین سفری که تاکنون رفته اید؟
* سفر مالزی با همکاران اتاق اصناف
-وقتی خوشحال می شوید چه کاری می کنید؟
* با خندیدن بروز می دهم
-وقتی عصبانی می شوید چه؟
* در خود فرو می روم و سکوت میکنم
-لذت بخش ترین رویای شما؟
* گاهی رویاپردازی میکنم که پزشکی حاذق باشم و جان انسانها را نجات دهم
-در کودکی بازی مورد علاقه تان چه بود؟
* آغوز بازی
-اگر وسیله یا قلمی داشتید که می توانستید چیزی به دنیا اضافه کنید چه بود؟
*صمیمیت
-اگر یک پاک کن داشتید چه چیزی را از دنیا پاک می کردید؟
* کینه
-اگر قرار باشد جای خود را با یک شخص دیگر عوض کنید دوست دارید آن فرد چه کسی باشد؟
* یک پزشک حاذق
-اگر قرار باشد یک فردمشهور و محبوب را ملاقات کنید،دوست دارید آن فرد چه کسی باشد ؟
*محبوبترین فرد برایم مادرم بود
-آرزوی چه چیزی برای شما هنوز باقی مانده؟
*کاش مادر مرحومم، طولانی تر زندگی می کرد تا بخشی از زحماتش را جبران می کردم*
-چه رنگی را دوست دارید؟
* طوسی
-چه غذایی را دوست دارید؟
* میرزاقاسمی
-این پنج کلمه چه چیزی را یادتان می آورد؟
*اتاق اصناف : ما را گرفتار نکن آقای سراوانی و میخندد!
رسانه : آگاهی بخش
شکریه : مرد بزرگ اصناف ، مشابه او دیگر پیدا نمیشود. ضمن اینکه با ایشان اختلاف سلیقه فراوانی داشتم اما همیشه برایشان احترام قائلم
نوه : عشق
مادر: ای مادر اگر دسترسی داشتمی
سنگ سیه از گورتو برداشتمی
خود را گل و خاک تیره پنداشتمی
تنهات به زیر خاک نگذاشتمی
-یک شعر از یک شاعر بخوانید
* کاشکی دیوانه بودم تا دلم غمگین نمی شد
کاشکی دیوانه بودم بار غم سنگین نمی شد
– اگر بتوانی هر شخصیت تاریخی را ملاقات کنی، چه کسی را انتخاب میکنی؟
*خیام
– اگر یک روز بدون محدودیت مالی داشتی، چه کاری انجام میدادی؟
*به سرعت خرید میکردم از بهترین ماشین و بهترین ویلا تا هر چیزی که زمان بمن اجازه میداد
– اگر قرار باشد یک غذای عجیب و غریب درست کنی، آن چه خواهد بود؟
*آشپزی بلد نیستم شاید به نیمرو چیزی اضافه کنم که عجیب شود!
-اگر بتوانی هر جای دنیا زندگی کنی، کجا را انتخاب میکنی؟
*فرانسه
– اگر یک قدرت جادویی داشتی و چگونه از آن استفاده میکردی؟
*برمیگردم به 20 سالگی
– اگر بتوانی یکی از عادات بدت را ترک کنی، آن چیست؟
*من کمی پیشتر یک عادت بد یعنی سیگار را ترک کردم
-اگر فردا بفهمید همهچی دروغ بوده، اولین سوالی که میپرسید چیه؟
*برایم اهمیتی ندارد چون من در زندگی انسانیت را مورد توجه قرار دادم
-فکر میکنید مردم از مرگ بیشتر میترسن یا از سخنرانی جلوی جمع؟
*مرگ
-مولانا در مثنوی میگوید: “هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش”
این بیت چه پیامی دارد؟
*انسان به ذات خود برمیگردد