• ۱۴۰۴-۰۳-۲۲
  • مردی که رویایش را دوخت

    مردی که رویایش را دوخت

    تولیدکنندگان پوشاک در رشت، مانند بسیاری از فعالان این حوزه در کشور، با چالش‌های متعددی روبه‌رو هستند؛ از تأمین مواد اولیه و افزایش قیمت‌ها تا رقابت با کالای قاچاق، مشکلات مالیاتی، فرسودگی ماشین‌آلات و کمبود نیروی انسانی ماهر.
    رییس اتحادیه تولیدکنندگان پوشاک رشت معتقد است حمایت دولت از تولید داخلی، مبارزه جدی با قاچاق پوشاک، برگزاری نمایشگاه‌های تخصصی و آموزش نیروی انسانی می‌تواند به رونق این صنعت کمک کند.

    روزگاری در دل روستای سراوان، جایی که کوه های سرسبز گیلان با ابرهای غرورآلودشان به آسمان می تاختند پسرک رویاپردازی قد کشید که سرنوشتش را با دستان خود نوشت. روزی با پای برهنه، روی زمین های شالیزار می دوید و آرزوهایش را میان برگ های درختان گوجه سبز جستجو می کرد. روزگار بر او سخت گذشت اما او هر مشقتی را به فرصتی تبدیل کرد.
    امروز که به گذشته بر می گردد، چشمانش با یاد آن روزها برق خاصی میگیرد از خیاطی های کوچک تا کارگاه های بزرگ و مجهز، از رویای کودکانه تا مدیریت یکی از بزرگترین اتحادیه های تولیدی پوشاک.

    در یک مهمانی خانوادگی، وقتی پدرش به دلیل شرایط سخت زندگی او را سرزنش کرد، با ناراحتی سفره را ترک و در گوشه‌ای از باغ پنهان شد. همسرخاله‌اش که شاهد این صحنه بود، به او پیشنهاد داد تا همراهشان به تهران برود. اینگونه شد که محمدعلی نوجوان راهی پایتخت شد و در کارگاه پیراهندوزی «عطا رشتی» در لاله‌زار به عنوان پادو مشغول به کار شد.
    با حقوق ماهانه ۲۰۰۰ تومان، ۱۲۰۰ تومان را برای پدر که به علت بیماری اوریون، ناشنوا شده بود، می‌فرستاد. پس از شش ماه، به کمک‌چرخکار و سپس وردست تبدیل شد و فنون خیاطی را آموخت. او در کارگاه‌های مختلفی مانند «تولیدی سالومه» تجربه اندوخت و در دوخت تیشرت‌های مردانه، زنانه و بچگانه مهارت پیدا کرد.
    پس از بازگشت به رشت، در «پیراهن گیلان» به عنوان چرخکار مشغول شد و پس از خدمت سربازی، با تجربه‌ای که در دوخت لباس‌های نظامی کسب کرده بود، وارد شراکت با مدیر همان کارگاه شد. اما نقطه عطف زندگی کاری‌اش، آشنایی با «عباس صداقت»، مالک فروشگاه «آریاجین» بود. سفارش‌های او نه‌تنها شرایط مالی سبحانی را بهبود بخشید، بلکه زمینه‌ساز تولید کاپشن‌های چرمی شد که در سه سال، ۱۵ هزار عدد از آن به فروش رسید.
    در سال ۱۳۷۱، سبحانی اولین مغازه خود را در «پاساژ تختی» خریداری کرد و پس از ازدواج در سال ۱۳۷۴، به‌تدریج کسب‌وکارش را گسترش داد. خرید مغازه در «قیصریه فخر» و سپس تأسیس «تولیدی سراوان» در خیابان شریعتی، او را به یکی از تولیدکنندگان مطرح پوشاک در رشت تبدیل کرد.

    در سال ۱۳۸۳، مرحوم «صفر قاسمی»، رئیس وقت اتحادیه تولیدکنندگان پوشاک رشت، او را به عنوان کارشناس پیراهن به اتحادیه دعوت کرد. سبحانی پس از مدتی به عنوان نایب‌رئیس و سپس رئیس اتحادیه انتخاب شد و اکنون نزدیک به یک دهه است که در این سمت به تولیدکنندگان پوشاک استان خدمت می‌کند.
    سبحانی که همیشه پیراهن‌های دو جیب می‌پوشد، می‌گوید: «هیچ‌گاه از چالش‌ها نترسیدم و شکست‌ها نتوانستند مسیرم را تغییر دهند.» بزرگترین آرزوی او احداث کارخانه سنگ‌شور در شمال کشور است تا گامی دیگر در راستای توسعه صنعتی گیلان بردارد.
     
    گفتگویی خارج از چارچوب های رایج در مصاحبه ها را با وی انجام دادم که می خوانید:
    -در چه سالی ازدواج کردید ؟
    *سال 1374
    چند فرزند دارید؟
      * دو فرزند ، یک پسر و یک دختر
    -لذت بخش ترین حس دنیا؟
    * خوشحال کردن خانواده
    -بهترین و بدترین چیز در دنیا؟
    * بهترین : موفقیت و بدترین : شکست
    -بزرگترین ترس شما در زندگی؟
    * ازدست دادن فردی از خانواده
    -چه چیزی را در شغلتان بیشتر از همه دوست دارید ؟
    * کاری که دیگران نتوانند انجام دهند و برایشان سخت است
    -بهترین تعریفی که از خود شنیده اید؟
    * مردم دار
    -ساحل یا کوهستان؟
    * جنگل، سراوان عشق من است
    -آخرین کتابی که خوانده اید چه بود؟
    * “ملت عشق”
    -آخرین فیلمی که دیده اید چه بود؟
    *جوکر
    -اگر قرار شود دوباره متولد شوید دوست دارید زادگاهتان کجا باشد؟
    * باز هم سراوان
    -بهترین سفری که تاکنون رفته اید؟
    * سفر به کیش
    -خواننده مورد علاقه شما؟
    *معین – زند وکیلی
    -وقتی خوشحال می شوید چه کاری می کنید؟
    * خوشحالی خود را با اطرافیانم تقسیم میکنم
    -وقتی عصبانی می شوید چه؟
    * سعی میکنم از دیگران فاصله بگیرم
    -در کودکی بازی مورد علاقه تان چه بود؟
    * من کودکی نکردم
    -قرار است چند روز در جایی حبس باشید دوست دارید هم بندتان چه کسی باشد؟
    * شکریه
    -اگر در طول ایام حبس خیالی، قرار باشد فقط یک وسیله با خود همراه داشته باشید آن وسیله چیست ؟
    *گوشی موبایل      
    -اگر وسیله یا قلمی داشتید که می توانستید چیزی به دنیا اضافه کنید چه بود؟
    *عدالت
    -اگر یک پاک کن داشتید چه چیزی را از دنیا پاک می کردید؟
    *جنگ
    -اگر قرار باشد یک فردمشهور و محبوب را ملاقات کنید،دوست دارید آن فرد چه کسی باشد ؟
    *ترامپ، تا از او بپرسم : چرا اینکارها رو میکنی؟!
    -آرزوی چه چیزی برای شما هنوز باقی مانده؟
    *موفقیت فرزندان
    -چه رنگی را دوست دارید؟
    * زرشکی
    -چه غذایی را دوست دارید؟
    * کباب
    -اگر زندگی شما یک فیلم باشد، اسم آن فیلم چه بود؟
    *روزگار سخت
    -هنرپیشه مورد علاقه شما؟
    *جکی چان
    -عجیب ترین تنبیهی که از طرف  پدر و مادرتان صورت گرفته، چه بود و بابت چه کاری ؟
    *شماتت های پدرم
    -این پنج کلمه چه چیزی را یادتان می آورد؟
    * پدر : خدای روی زمین
     سراوان  :  عشق
      شکریه :  دوست داشتنی
      اتاق اصناف :  آشناشدن با جمعی از بازاریان
      خیابان تختی : شاهد سختی ها
    – اگر بتوانی هر شخصیت تاریخی را ملاقات کنی، چه کسی را انتخاب می‌کنی و چرا؟
    *کوروش کبیر
    – اگر بتوانی یک مهارت جدید یاد بگیری، آن چه خواهد بود؟
    *مهارت IT
    – اگر یک روز بدون محدودیت مالی داشتی، چه کاری انجام می‌دادی؟
    *به نیازمندان کمک میکنم
    – اگر قرار باشد یک غذای عجیب و غریب درست کنی، آن چه خواهد بود؟
    *آشپزی بلد نیستم
    -اگر بتوانی هر جای دنیا زندگی کنی، کجا را انتخاب می‌کنی و چرا؟
    *ایران – سراوان ، من اینجا ریشه در خاکم
    – اگر بتوانی یکی از عادات بدت را ترک کنی، آن چیست؟
    *ترک سیگار
    – اگه بخواهید یه مهارت عجیب داشته باشید، اون چی است؟ 
    *کشتی کج یاد بگیرم
    – بهترین هدیه ای که تا حالا گرفتی یا دادی چی بوده ؟
    *یک ساعت از طرف پسرم هدیه گرفتم که بسیار برایم خوشحال کننده بود
    -“بعضی آدم‌ها پولدار به دنیا میان، بعضی پولدار می‌شن، و بعضی مجبور میشن پولدار بشن” 
     این جمله از کدام فیلم گانگستری است؟ 
    *جان سخت (البته حدسشان غلط بود، دیالوگی از پدرخوانده است)
    -“حتی تاریک‌ترین شب هم بالاخره تموم می‌شه و خورشید طلوع می‌کنه” 
     این جمله از کدام فیلم درام است؟
    *بینوایان(این رو درست گفت)
    -اگر فردا بفهمید همه‌چی دروغ بوده، اولین سوالی که می‌پرسید چیه؟
    *الان هم فکر میکنم همه چی دروغه
    -فکر می‌کنید مردم از مرگ بیشتر می‌ترسن یا از سخنرانی جلوی جمع؟
    *خیلی ها از سخنرانی می ترسند
    -کدوم بیشتر اعصاب‌تونو خرد می‌کنه
    : آدم‌هایی که با دهان پر حرف می‌زنن، یا اون‌هایی که موقع حرف زدن دست‌هاشونو تکان میدن؟
    * حرف زدن با دهان پر
    -“دل می‌رود ز دستم صاحبدلان خدا را”
    چه چیزی حافظ را اینقدر دل‌نگران کرده است؟ 
    *ازدست دادن خدا
    -مولانا در مثنوی می‌گوید: “هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش”
    این بیت چه پیامی دارد؟ 
    * بازگشت به ریشه خود

    تبلیغات

    مراسم رونمایی از طرح GLN اصناف

    آموزش ثبت قرارداد مشاوران املاک در سامانه کاتب

    راهنمای صدور شناسه یکتا برای پروانه کسب قدیمی